بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات درس اخلاق
با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر
جلسه پنجاه و هشتم – 08/05/1404
گفتوگوی پیامبر (ص) با ابوذر درباره ورود به بهشت
داشتیم توصیههای پیغمبر خدا، به حضرت ابوذر رو عرض میکردیم. رسیدیم به اینجا که رسول خدا فرمودند: «یا أبا ذر! أتحب أن تدخل الجنة؟» ابوذر، دوست داری بهشتی بشی؟ وارد بهشت بشی؟ «قُلْتُ نَعَمْ فِدَاكَ أَبِي»! پدرم به فدای شما. بله، یا رسولالله. «قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاقْصِرْ مِنَ اَلْأَمَلِ» آرزوت رو کوتاه کن؛ آرزوهای دور و درازت رو کوتاه کن. این رو تو ذهنتون باشه، یه توضیح خواهم داد. «وَ اِجْعَلِ اَلْمَوْتَ نُصْبَ عَيْنَيْكَ» مرگ رو جلوی چشمت ببین. «وَ اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ حَقَّ اَلْحَيَاءِ» از خدا حیا کن، حق حیا. که ما راجع به حیا، دو جلسه اینجا مفصل صحبت کردیم.
کوتاهکردن آرزوها؛ گامی بهسوی سعادت
«قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ كُلُّنَا نَسْتَحِي مِنَ اَللَّهِ» ابوذر میگه: گفتم به رسول خدا، یا رسولالله، همه ما از خدا حیا میکنیم. یه خوفی داریم، ترس و حریمی داریم. «قَالَ لَيْسَ ذَلِكَ اَلْحَيَاءَ» حضرت فرمودند: نه، اون حیایی که تو ذهنته، من اون رو نمیگم. «وَ لَكِنَّ اَلْحَيَاءَ مِنَ اَللَّهِ أَنْ لاَ تَنْسَى اَلْمَقَابِرَ وَ اَلْبِلَى» حیا از خدا اینه که شما گورها، قبرها و ویرانهها رو فراموش نکنی «وَ تَحْفَظَ اَلْجَوْفَ وَ مَا وَعَى» و اینکه شکمت و اون چیزی که تو شکمت میریزی رو ازش غافل نشی. «وَ اَلرَّأْسَ وَ مَا حَوَى» و فکر خودت رو، و نسبت به بداندیشی و امثال اینها حفظ کنی.
حضرت در این بخش باز بحث حیا رو مطرح کرده. حالا ما اون جلسه راجع به حیا عرض کردیم، و فرمود به اینکه یکی از راههای رسیدن به بهشت حیاست. چقدر حیا مهمه، چقدر حیا مهمه. اون نکاتی که گفتیم تو مدّ نظرتون باشه. بعد البته اینجا راجع به قصر أمل فرمود. گفت: دوست داری وارد بهشت بشی؟ گفت: بله، یا رسولالله. گفت: آرزوت رو کوتاه کن. آرزوهای طولانی و دستنیافتنی که انسان رو از کار میندازه، حتی نمیگذاره که در معنویت سیری داشته باشه، اینها رو باید کوتاه کرد.
باز راجع به آرزو و آرزوهای طولانی و اینکه این آرزوهای طولانی مانع رشد معنوی انسان است، اینها را عرض کردیم. و دنبال آرزوهای طولانی رفتن، کار شیطان است. یعنی شیطان انسان را می اندازد در فضاهایی که دنبال آرزوهای طولانی باشد.
در آیات ۱۱۸ و ۱۱۹ سوره مبارکه نساء، شیطان خطاب به خداوند میگوید: «من گروهی از بندگانت را زیر فرمان خود در میآورم.» سپس ادامه میدهد: «قطعاً آنان را گمراه میکنم و به آرزوهای بلند و فریبنده مبتلا خواهم ساخت «وَلَأُضِلَّنَّهُم وَلَأُمَنِّيَنَّهُم» این وعده شیطان درباره وسوسههایی است که با آن انسانها را از مسیر اصلی دور میکند.
تفاوت امید و آرزو از منظر قرآن و روایت
باید توجه داشت که «آرزو» با «امید» تفاوت دارد. انسان باید اهل امید باشد و برای آینده خود طراحی و برنامهریزی داشته باشد. کسانی که هیچگونه برنامهریزی برای زندگی ندارند، گویا از زمان و فرصت زندگی غافل ماندهاند. انسان چون از وجود حیاتی آگاه است، باید از فرصت دادهشده توسط خداوند بهره ببرد.
نقش مدیریت زمان در زندگی مؤمنانه
یکی از ویژگیهای مؤمن، مدیریت زمان است. هر فردی، اعم از دانشجو، طلبه، کارگر یا کسی که فعالیت علمی یا فرهنگی دارد، موظف است از زمان خود به درستی استفاده کند. زمان باید تقسیمبندیشده و منظم باشد، نه آنکه باری به هر جهت پیش برود.
نمیتوان بیبرنامه عمل کرد. کسی که گاهی درس میخواند و گاهی نه، یا امروز کاری انجام میدهد و فردا آن را رها میکند، نمیتواند زمان را مدیریت کند. زمان بهسرعت میگذرد و کسی که مراقب لحظات زندگی خود نباشد، فرصتها را از دست میدهد. مؤمن باید نسبت به لحظهلحظهی عمر خود حساس و مسئول باشد.
هر روز، از همان آغاز صبح، باید با برنامه آغاز شود. حتی تفریح و خواب نیز باید در چارچوبی مشخص باشد. اسلام هرگز با تفریح، خواب یا معاشرت با دوستان مخالف نیست، بلکه تأکید دارد که همهچیز باید در حد و اندازه، و در چهارچوب نظم و قاعده صورت گیرد.
نباید آنقدر خوابید که ساعات ارزشمند زندگی از دست برود، یا آنقدر به شوخی و خوشگذرانی پرداخت که انسان از مسیر اصلی منحرف شود. حتی درس خواندن هم باید هدفمند باشد؛ نه افراطی و نه سطحی. هر کاری باید منظم، حسابشده و در قالب زمانبندی انجام شود؛ این یعنی مدیریت زمان.
امید؛ محرّک حرکت و برنامهریزی
برای مدیریت صحیح زمان، امید ضرورت دارد. امید به آینده، انسان را وامیدارد که برای فردا و روزهای پیش رو، برنامه داشته باشد. کسی که به آینده امیدوار است، از امروز برای آن تلاش میکند. امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمودند: «برای دنیا و آخرت خود چنان برنامهریزی کن که گویی تا ابد زندهای، اما دچار آرزوهای بیحاصل و خیالی مشو».
آرزوهای بیپایه، انسان را از حرکت بازمیدارند. این نوع آرزوها، نهتنها کمکی به پیشرفت نمیکنند، بلکه مانعی برای عمل به وظایف دینی و انسانی هستند. در مقابل، کسی که تصور میکند ممکن است فردا بمیرد، باید طوری زندگی کند که هیچ دِینی، هیچ حقالناسی، و هیچ عمل عبادی بر گردنش نمانده باشد.
پس آرزوی طولانی که باعث بیعملی و تنآسایی میشود، با امیدی که منجر به حرکت و برنامهریزی است، تفاوت دارد. امید موتور محرکه زندگی است. اگر امید به حیات و سعادت اخروی در دل انسان نباشد، نه تنها به آینده نمیاندیشد، بلکه آخرت خود را نیز تباه میسازد.
این امید است که انسان را از جا بلند میکند، به حرکت وامیدارد و به انجام کارها سوق میدهد. با امید است که انسان زندگی میکند، برنامهریزی میکند و در مسیر درست باقی میماند.
در مورد “امید”، به یاد دارم که در چند جلسه بهصورت مفصل درباره آن سخن گفتهام. یکی از مصادیق امید را میتوان در گفتوگوی حضرت عیسی (ع) با پیرمردی مشاهده کرد، و همینطور در سخن پیامبر اسلام (ص) با ابوذر، هنگامی که به او فرمود: «آیا دوست داری وارد بهشت شوی؟» این سؤال در واقع اشارهای به امید است. همین جمله نشان میدهد که داشتن امید به بهشت و رحمت الهی امری مطلوب است. این خود یک نوع امید قوی است که انسان باید نسبت به آن مراقبت داشته باشد و در مسیر رسیدن به آن حرکت کند.
نیت الهی، شرط بهرهمندی از علم و تلاش
نکته مهم این است که نباید دنیا را به عنوان هدف نهایی در نظر گرفت، بلکه باید آن را وسیلهای برای رشد و تکامل معنوی تلقی کرد. خداوند نیز فرموده است که دنیا نباید هدف انسان باشد. همه تلاشهای ما در این دنیا، چه در عرصههای فردی و چه در زمینههای اجتماعی، چه فعالیتهای فرهنگی یا هر نوع مسئولیت دیگر، باید بر پایه انجام وظیفه الهی باشد. حتی خوردن، خوابیدن، استراحت، تفریح و درسخواندن نیز باید با نیت الهی و در راستای کسب رضایت خداوند انجام شود.
اگر اعمال ما به نیت الهی نباشند، نتیجه و ثمری که باید به دنبال داشته باشند را نخواهند داشت. نباید دنیازدگی و مشغولیتهای مادی ما را از یاد آخرت و اهداف معنوی غافل کند. باید همیشه به یاد داشته باشیم که هدف از خلقت ما چه بوده و این هدف را نباید فراموش کنیم.
فراموشی هدف خلقت، انسان را دچار آرزوهای بیپایه و طولانی میسازد. وقتی مرگ از یاد برود، انسان وارد سراشیبی خطرناکی میشود. در برخی روایات آمده است: اگر مؤمن برای کسب معرفت الهی تلاش کند و در راستای انجام وظایفی که خداوند بر عهدهاش نهاده، حرکت نماید، خداوند دنیای او را نیز تأمین خواهد کرد.
کسی که به قصد رضای الهی وارد مدرسه یا دانشگاه میشود، چه در حوزه علمیه و چه در محیط آکادمیک، و علم میآموزد تا بتواند وظایف شرعی و انسانی خود را بهتر انجام دهد، مورد عنایت الهی قرار میگیرد. این یک وعده قطعی است. در روایات بهصراحت آمده که خداوند تأمین زندگی چنین فردی را ضمانت کرده است.
این مسئله بهویژه برای ما طلبهها اهمیت بالایی دارد. چون زندگی طلبگی، بهخصوص در دوران تحصیل، با دشواریها و کمبودهایی همراه است. در همین دوران است که برخی ممکن است از مسیر منحرف شوند و به فضاهایی وارد شوند که برایشان مناسب نیست. اینجاست که اخلاص در نیت باید حفظ شود.
پیامبر اسلام (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و اهلبیت (ع) بهروشنی فرمودهاند: اگر کسی تنها با نیت کسب رضایت خداوند به سراغ علمآموزی برود، و هدفش انجام وظیفهای باشد که خداوند بر دوش او نهاده، خداوند متعهد میشود که زندگی دنیایی او را تأمین کند. این یک ضمانت الهی است، نه یک توصیه.
اما اگر نیت فرد، صرفاً کسب منفعت شخصی یا موفقیت مادی باشد، هرچقدر هم تلاش کند، به نتیجه مطلوب نمیرسد. دائم در تلاش است اما رضایتی حاصل نمیشود. حتی ممکن است بهرهای هم از علم نبرد و در نهایت، به عالمی مفید برای جامعه تبدیل نشود.
دستکم در سالهای آغازین تحصیل، بهویژه در ۷ تا ۱۰ سال ابتدایی، ذهن و فکر طلبه باید فقط بر درس متمرکز باشد. هیچ شغل یا مشغله دیگری نباید ذهن او را درگیر کند. تمرکز کامل باید بر تحصیل و یادگیری باشد، تا بتواند پایهای محکم برای آینده معنوی و علمی خود بنا کند.
طهارت روح؛ شرط درک معارف اهلبیت (ع)
در مقطعی از زندگی طلبگی، خود من روزانه پانزده ساعت به مدت پانزده سال درس خواندم، بدون هیچ تعطیلی. در آن دوره، چه در کرج و چه اکنون، حتی یک روز نیز از برنامه فاصله نگرفتم. با وجود این همه تلاش، هنوز احساس میکنم چیزی نمیدانم. زیرا علوم اهلبیت (علیهمالسلام) دشوار، عمیق و سنگین است و دستیابی به آنها آسان نیست.
این معارف، بسته به طهارت روح انسان، قابل دریافت هستند. هر چه روح انسان از آلودگیها پاکتر باشد، بهره او از علوم الهی بیشتر خواهد بود. در قرآن آمده است: «لا یمسّه إلا المطهرون»؛ یعنی هیچکس جز پاکشدگان نمیتواند به آن دست یابد. در ظاهر، این آیه به طهارت بدنی برای لمس قرآن اشاره دارد، اما در بُعد باطنی، معنای عمیقتری دارد.
برای درک معارف قرآن، تنها پاکی ظاهر کافی نیست. چشم، گوش، زبان و دل انسان نیز باید طاهر باشند. اگر چشم و گوش انسان دچار آلودگی باشند، حتی اگر با وضو قرآن بخواند، باز هم به عمق معارف الهی دست نخواهد یافت. حقیقت قرآن تنها در دلهایی قرار میگیرد که از آلودگیهای نفسانی پاک شده باشند.
علما و بزرگان ما مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری، نمونههایی از طهارت جان بودند. آثار علمیشان پس از دهها سال همچنان زنده و بهروز است. روزی از استاد بزرگوار، آیتالله جوادی آملی، درباره شخصیت علامه طباطبایی پرسیدم. فرمودند: «فقط به ظاهر درس خواندن او نگاه نکنید؛ گاهی برای فهم یک آیه، شش ساعت در سجده بود.»
تفسیر المیزان، حاصل همین روح پاک و اخلاص است. چنین تفسیری بهسادگی به دست نمیآید. درک آیات الهی نیازمند طهارت جان، تمرکز، و قطع وابستگی از دنیا و مسائل مادی است. اگر از همان ابتدا انسان با خداوند و امام زمان (عجلاللهفرجه) پیمان ببندد که خدمتگزار آنها باشد، راه برایش باز خواهد شد.
این عهد تنها مخصوص طلاب نیست. هر کسی که بخواهد با قرآن و معارف اهلبیت ارتباط واقعی پیدا کند، باید دلی پاک داشته باشد و نیتی خالص. اگر ما وظیفه خود را انجام دهیم، آن بزرگواران هم هرگز کوتاهی نمیکنند. هرگاه مشکلی پیش میآید، باید اول از خودمان بپرسیم که در کجا کوتاهی کردهایم.
این مسیر، یک مسیر تجربی است. تجربهشده و آزمودهشده است. خداوند فرموده است: اگر کاری را برای من انجام دهی، من نیز متقابلاً کاری برای تو انجام خواهم داد. این قاعدهای قطعی و تضمینشده است؛ نه شعار، نه اغراق. بلکه تجربهشده و آزموندادهشده است و همواره به نتیجه رسیده است.
یاد مرگ؛ ابزار تهذیب نفس و کاهش دلبستگی
با این حال، نباید گرفتاریهای دنیوی، انسان را از معنویت و آخرت باز بدارد. هدف خلقت انسان نباید فراموش شود. این به معنای کنار گذاشتن کار و تلاش نیست، بلکه به معنای جهتدهی درست به آن است. پس از عبور از دوره تحصیل، انسان باید وارد میدان عمل و کار شود، اما نباید مشغلههای دنیا او را از هدف اصلی منحرف سازد.
دنیا باید وسیلهای برای رسیدن به آخرت باشد، نه مانعی در مسیر آن. اگر نگاه انسان به دنیا اینگونه باشد، میتواند در هر شغلی فعالیت کند، بدون آنکه از مسیر معنوی دور شود. رسول خدا (ص) برای بهشتی شدن سه شرط بیان فرمودند: کوتاه کردن آرزوها، دل نبستن به دنیا، و تمرکز کامل بر اندیشهی آخرت.
حتی اگر کسی از دنیا بهرهای میبرد، باید آن را در مسیر آخرت بهکار گیرد. همچنین یاد مرگ باید همواره در ذهن باشد. یاد مرگ، دلبستگی به دنیا را کاهش میدهد و انسان را به سمت اصلاح نیت و عمل سوق میدهد. این دو شرط مکمل یکدیگرند و انسان را برای سعادت حقیقی آماده میکنند. یاد مرگ، یکی از عوامل مهم تربیت و تهذیب نفس است. در روایتی آمده: «وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ نُصْبَ عَيْنِكَ»؛ مرگ را همواره در برابر چشمانت قرار بده.
حیا در نگاه پیامبر (ص): سه نشانه اصلی
همچنین توصیه شده: «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»؛ از خداوند بهدرستی حیا کن. درباره موضوع حیا، پیشتر بهتفصیل سخن گفتهایم، اما لازم است بار دیگر به آن بازگردیم، چراکه اهمیت بسیار دارد.
حیا تنها در ظاهر خلاصه نمیشود. گرچه رعایت پوشش، حفظ حدود و عدم عریانی ظاهری نیز از نشانههای حیا است، اما پیامبر اکرم (ص) برای حیا سه نشانه مهم بیان کردهاند که از جنبه ظاهری فراتر میرود. نخستین آن، یاد قبر و خانههای ویران است. پیامبر توصیه میکند که انسان همواره گورستانها را در خاطر داشته باشد.
خطر دنیازدگی در قبرستانهای امروزی
در گذشته، قبرها شکلی ساده و گود داشتند که واقعاً انسان را متنبّه میکرد. اما امروزه، برخی قبرها بهصورت کاخهای مجلل ساخته میشوند؛ با سنگ مرمرهای گرانقیمت، تزئینات چشمگیر و حتی تصاویری که هیچ سنخیتی با حال و مقام آن مکان ندارند. درحالیکه متوفی در زیر خاک در حال پاسخگویی است، بالای سرش عکسهای بیربط نصب شده است.
در برخی مناطق، ساخت چنین قبرهایی نهتنها رایج شده بلکه به نماد منزلت اجتماعی تبدیل شده است. در شورای فرهنگ عمومی کرج، اقداماتی برای ممنوعیت این اقدامات انجام شده است، چراکه مغایر با روح تربیتی گورستان است. انسان باید هنگام حضور در قبرستان، متذکر آخرت و گذر عمر شود؛ نه اینکه وابستگیاش به دنیا تقویت گردد.
قبرستان جایی است برای زدودن حب دنیا، نه نمایش آن. دلبستگی به دنیا با محبت امام حسین (ع) قابل جمع نیست. بهرهمندی از نعمتهای الهی و استفاده از امکانات دنیوی بهخودیخود مذموم نیست، اما اگر به وابستگی تبدیل شود، دنیا انسان را اسیر خود خواهد کرد. گورستان، در حقیقت، مکان تنظیم درونی انسان است، همانگونه که دستگاهی باد چرخهای خودرو را تنظیم میکند.
شکم آلوده؛ مانع شنیدن ندای حق
نشانه دوم حیا، مراقبت از شکم است. یعنی انسان باید در آنچه میخورد دقت داشته باشد. برخی افراد هیچ توجهی به منبع لقمه خود ندارند. نه اهمیت میدهند که از کجا آمده، نه اینکه چه کسی آن را تهیه کرده و به چه قصدی سفرهای برای آنها گسترده است. این بیتوجهی، ممکن است انسان را به لقمه حرام آلوده کند.
لقمه حرام تنها به خوردن غذای نجس یا مال سرقتی محدود نمیشود، بلکه شامل غذاهایی است که حقوق شرعی آن پرداخت نشده، یا از سفره کسانی باشد که مبالات دینی ندارند. گاهی هم سفرهای پهن میشود برای ایجاد وابستگی یا تحمیل خواستهای ناحق، که این هم در زمره حرام قرار میگیرد.
نباید تصور کرد که حرامخواری، مشکلی سطحی است که با یک توبه ساده جبران میشود. طبق روایات، شکمهای پر از حرام، سبب نرسیدن ندای امام به گوش انسان میشود. در روز عاشورا، امام حسین (ع) خطاب به سپاه دشمن فرمود: «شکمهای شما از حرام پر شده و دیگر صدای حق را نمیشنوید.»
شکم آلوده، قلب را سخت میکند. انسان حرامخوار، دیگر پذیرای موعظه و نصیحت نیست. اگر به او بگویی فلان کار نادرست است، با توجیهات مختلف از خود دفاع میکند. مدام صُغری و کبری میچیند تا خطای خود را توجیه کند. قدرت تمییز خیر و شر در او از بین میرود، و این آغاز سقوط اخلاقی و معنوی است.
پیشتر، نام امام حسین (ع) و جلسات مربوط به ایشان کافی بود تا اشک از چشمان فرد جاری شود. اما امروز، برخی افراد برای ریختن اشک تلاش میکنند، التماس میکنند، اما نتیجه نمیگیرند. علت این مسئله را باید در آلودگیهایی مانند حرامخواری جستوجو کرد. حرامخواری تنها به دزدی یا تصرف آشکار مال دیگران محدود نمیشود؛ مصادیق ظریفتری نیز دارد.
سیره امیرالمؤمنین (ع) در حفظ بیتالمال
امیرالمؤمنین علی (ع) ماجرای مهمی با برادرش عقیل داشت. عقیل از ایشان درخواست کمک مالی کرد، اما حضرت با آوردن آهن گداخته، به او فهماند که حاضر نیست حتی بهقیمت آزار جسمیاش، قدمی در خلاف رضای خدا بردارد. حضرت علی (ع) بیتالمال را مال شخصی نمیدانست که بتواند بهدلخواه میان خویشاوندانش تقسیم کند.
درسی که از این داستان میتوان گرفت، آن است که ائمه اطهار، بهویژه امیرالمؤمنین (ع)، صاحب تقوایی مثالزدنی بودند. آنان حتی حاضر نبودند برای رفع نیاز برادرشان از مال عمومی استفاده کنند. در این مسیر، ما نیز باید بدانیم که از هر امامی چه بخواهیم؛ از علی (ع) باید تقوا و علم خواست، نه مال دنیا.
متأسفانه امروزه برخی تصور میکنند که بیتالمال، اموال آزاد و بیصاحبیست که میتوان بهدلخواه آن را مصرف کرد. وقتی کسی بخواهد این رویه را اصلاح کند، متهم به سختگیری و خشکمقدسی میشود. اما اینها نشانه پایبندی به حق است، نه تندروی. اینکه کسی عمداً بیتالمال را تضییع کند، یعنی بهسمت آتش حرکت میکند.
مراقبت از نگاه، فکر، و زبان؛ لازمه حیا
اگر کسی از روی ناآگاهی یا غفلت خطایی کند، خداوند بخشنده است. اما اگر فردی آگاهانه و عامدانه اقدام به کار نادرست کند، مسئولیت سنگینی دارد. تفاوت زیادی بین خطای سهوی و اقدام تعمدی وجود دارد. انسان باید مراقب باشد در تصمیمات مالی، اخلاقی و اجتماعی، آگاهانه به سمت ظلم و فساد نرود.
در مسیر تهذیب، علما بهطور مداوم بر “مراقبه” تأکید کردهاند؛ یعنی مراقب نفس و اعمال خود بودن. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری میفرمود: حتی در خواب نیز به نامحرم نگاه نمیکنم. این یعنی تربیت روحی به مرحلهای رسیده که حتی ناخودآگاه انسان نیز کنترلشده است.
غذاهای شبههناک نیز باید جدی گرفته شوند. اگر کسی به خوردن شبههناک عادت کند، بهتدریج به حرام کشیده میشود. شبهه مانند قرقگاه نظامی است؛ اگر وارد شوی، تیر میخوری. باید با وسواس در زمینه لقمه، دقت کرد تا روح آلوده نشود. این مراقبت، فقط جنبه شرعی ندارد، بلکه اثرات اخلاقی و معنوی عمیقی نیز دارد.
تنها حلال بودن غذا کافی نیست؛ غذا باید پاک، سالم، بهداشتی و نظیف باشد. هم سلامت جسم، و هم سلامت روح، در گرو خوردن لقمهی حلال است. برخی افراد، بدون دقت در منبع درآمد یا تهیه غذا، به خوردن عادت کردهاند؛ اما باید آگاهانه انتخاب کرد، آرام، منظم و بهاندازه غذا خورد. این نیز بخشی از تربیت اخلاقی و دینی است.
در این زمینه، پیامبر اکرم (ص) در توصیههای اخلاقی خود سه محور برای “حیا” ذکر کردهاند. اول، توجه به مرگ و قبر؛ دوم، مراقبت از شکم و آنچه وارد بدن میشود؛ و سوم، مراقبت از سر و آنچه در آن است یعنی کنترل چشم، گوش، زبان و ذهن. حیا فقط در ظاهر نیست؛ حیا با مدیریت تمام قوای درونی و بیرونی معنا پیدا میکند.
افکار باطل، سخنان نادرست، شنیدههای گمراهکننده و نگاههای ناپاک، همه میتوانند طهارت روح را از بین ببرند. کسی که اهل حیاست، نهتنها ظاهر خود را حفظ میکند، بلکه نسبت به آنچه در ذهن و درونش میگذرد نیز حساس است. او نمیگذارد آلودگیها از راه فکر، گفتار یا حتی نگاه وارد جانش شود.