۱۴۰۴/۰۳/۲۲

سردبیر

هشدارهای پیغمبر اکرم برای جلوگیری از فساد دل

هنگام قرائت قرآن سخن نگو

رسیدیم به اینجا که پیغمبر خدا به ابوذر فرمود: ابوذر صدایت را بیاور پایین در سه جا یکی در موقع تشییع جنازه یکی در وقت جنگ که آهسته صحبت کن دشمن نفهمد اسرار نظامی لو نرود؛ و بعد هم فرمود و عند القرآن.

رسول خدا توصیه می‌کند به ابوذر که هنگام قرائت قرآن سخن نگو. یا اگر ناچار به صحبت شدی آهسته سخن بگو یعنی صدای تو غلبه بر تلاوت قرآن نداشته باشد. در هر جلسه‌ای که قرآن تلاوت می‌شود به آیاتش توجه کنید و تفکر و تدبر کنید  والا می‌شود غفلت. دقت کنیم برای همین است که قرا وقتی قبل از قرائت شماره صفحه را می‌گویند یعنی به قرآن نگاه کن و با من مرور کن حواست جمع باشد. ترجمه را اگر بلدی که بلدی اگر بلد نیستی به ترجمه نگاه کن و فکر کن. بعضی وقت‌ها در همین فکر کردن مطلبی گیر آدم می‌آید. و الا غفلت می‌شود و غفلت ادامه پیدا می‌کند و قساوت می‌شود.

آیه ۲۰۴ سوره مبارکه اعراف فرمود: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» وقتی قرآن خوانده می‌شود گوش بدهید و ساکت باشید شاید مورد رحمت قرار بگیرید. این گوش دادن مقدمه بهره‌مند شدن است؛ انسان وقتی گوش داد بعد تفکر می‌کند و تدبر می‌کند که این آیه دارد چه می‌گوید. محتوایش را درک می‌کند و درک محتوا برای انسان عمل می‌آورد.

جلسه استماع قرآن خودش مفید است که انسان بنشیند و گوش بدهد. معنویت انسان را افزوده می‌کند نور قرآن ساطع می‌شود و آن جلسه و آن محل نورانی می‌شود. گاهی لازم است که گوش خودمان را تنبیه کنیم. به خاطر شنیدن کلمات بیخود مثل غیبت و تهمت و موسیقی حرام و مدت گوشت را به شنیدن قرآن و موعظه و دعا وادار کن. البته قرآن تنبیه نیست از جهت توجهی که انسان پیدا می‌کند است.

مجلس ختم جلسه تذکر و تنبه است

مجلس ختم جلسه تذکر است. جلسه تنبه است باید به فکر فرو رفت نسبت به آینده خودمان که در پیش داریم عبرت بگیریم و آیات قرآن را که تلاوت می‌شود با دقت گوش دهیم جلسه پیش گفتم که مجلس ختم ورودی ندارد آنچه که مهم است تشییع جنازه است. مجلس ختم برای خود ماست نه برای میت. در حقیقت جلسه تذکار است. در قدیم بر روی اعلامیه‌ها می‌نوشتند تذکار یعنی تذکر الان مدتی است که می‌نویسند ترحیم. یعنی آقا بیاید از مرگ و قیامت بگوید که ما پند بگیریم البته قرآنی که خوانده می‌شود ثوابش می‌رسد به روح میت روضه‌ای که خوانده می‌شود ثوابش می‌رسد به روح میت و الا اصل آن جلسه ترحیم برای ماست. ما باید تنبیه شویم. ولی الان نی می‌زنند و میت بیچاره آن طرف دست و پا می‌زند که این چه مجلس ختمی است که برای من گرفته‌اید!

من هرگز برای مجلس ختم به منبر نمی‌روم چون منبر مجلس ختم فنی است بعضی‌ها یک بار فقط به مسجد می‌آیند تا نفر بعدی نمیرد دیگر به مسجد نمی‌آیند. آن وقت آن آقایی که به منبر می‌رود باید خیلی بلد باشد که چه می‌گوید که آن کسی که  فقط یک بار آمده به دین علاقمند شود و به راه بیاید. من به مجلس ختم اهل سنت رفته‌ام یک ساعت تمام در سکوت قرآن می‌خوانند و می‌روند سخنران هم ندارند. قرآن را که جزء جزء کردند یعنی که حداقل یک جزء قرآن بخوانید و در مجلس ختم یک ختم قرآن برای میت شده باشد اما طرف همان را برمی‌دارد و سه خطش را می‌خواند و قرآن را می‌دهد.

رسول خدا فرمودند: هر کس مشتاق خداست پس به کلام خدا گوش دهد. فرمودند: هر کس به یک آیه از کتاب خدا گوش دهد برایش ثوابی دوچندان نوشته شود و هر کس یک آیه از کتاب خدا تلاوت کند روز قیامت آن آیه نوری برای او باشد.

هرچه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندد نمک

بعد حضرت برای اینکه تنبه بیشتری بدهد که باید پند بگیری و اگر پند نگیری اتفاق بدی خواهد افتاد فرمود: «يا أَبَا ذَرٍّ اِعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ إِذَا فَسَدَ فَالْمِلْحُ دَوَاؤُهُ فَإِذَا فَسَدَ اَلْمِلْحُ فَلَيْسَ لَهُ دَوَاءٌ» ای ابوذر هر چیزی بخواهد فاسد شود دوایش نمک است پس وقتی نمک فاسد شد دوایی ندارد. یعنی برای جلوگیری از فساد هر چیزی آن را نمک مال می‌کنند و اگر خود نمک فاسد شد دوای نمک چیست؟! همان ضرب المثل است که هرچه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندد نمک.

حضرت دارد ما را تذکر می‌دهد که چه چیزی باعث می‌شود که دل ما فاسد نشود؟ رسول خدا فرمودند شرکت در تشییع جنازه داشته باش که دلت را تقویت کند به فکر فرو برود و از دنیا علایق دنیا فاصله بگیری اما اگه رفتی در تشییع جنازه عبرت نگرفتی در همان حال تشییع جنازه مشغول غیبت بودی و تهمت زدی و نمامی‌ کردی و با گوشیت بازی کردی و خندیدی این همان نمکی است که فاسد شده؛ آرام آرام قلب انسان را قساوت می‌گیرد.

ما فکر می‌کنیم این گرفتاری‌ها برای بقیه است یعنی ما قلبمان فاسد نمی‌شود ما قلبمان قسی نمی‌شود شقی نمی‌شود. الان به خودمان نگاه کنیم ببینیم چقدر برایمان خیلی چیزها عادی شده است. یک موقع کسی یک تار مویش بیرون بود تا صبح خواب ما نمی‌برد. الان لخت جلوی ما راه می‌روند می‌خندیم و می‌گوییم دیدی لخت بود! این قساوت است این شقاوت است. بی حس شدیم. همین‌ها بی‌حس می‌کند.

قساوت آرام آرام دل را می‌گیرد

۴۰ سال پیش که داشتیم برای انقلاب شعار می‌دادیم اگر خیابان گوهردشت کرج را به ما نشان می‌دادند که ۴۰ سال بعد خانم‌ها اینطور در خیابان هستند چه می‌کردیم آن موقع؟ باورمان نمی‌شد. این اتفاق هم که یک مرتبه نشده؛ آرام آرام شد. سنگ را دیده‌اید اگر با تیشه بخواهیم آن را سوراخ کنیم خرد می‌شود اما بگذاریم زیر ظرف آب و قطره قطره آب روی آن بریزد نرم و لطیف سوراخ می‌شود.

موعظه در قلب قاسی اثر نمی‌کند

قلب که قسی شد دیگر موعظه اثر نمی‌کند. خدا رحمت کنه رفتگان شما را پدر من که به منبر می‌رفت و روضه می‌خواند همان اولش می‌گفت هرکس گریه‌اش نمی‌گیرد؛ تباکی کند سرش را بیندازد پایین. قلب متوجه هزار جا هست غیر از آنجایی که باید. ریشه‌اش همان دیدن‌ها و شنیدن‌هاست همان قطره قطره آب است روی سنگ که انسان سر می‌شود؛ و الا مگر می‌شود مقدمات گودال قتلگاه را بگویی بعد آدم صاف بنشیند و نگاه کند!

قطعاً آیات نورانی قرآن و تلاوت قرآن همه‌اش موعظه است کسی که دچار شقاوت و قساوت قلب شد موعظه‌ها در او اثر نمی‌کند. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ». ای مردم (این آیه خطاب به همه انسان‌هاست نه مومنین) ای انسان‌ها موعظه‌ای از پروردگار شما برای شما آمد. یعنی این قرآن همه اش موعظه است؛ تبت یدا ابی لهبش هم موعظه است. کلمه شیطانش هم موعظه است شما بدون وضو به لفظ شیطان هم در قرآن نمی‌توانید دست بزنید. و شفاست برای آنچه در سینه‌هاست و هدایت و رحمت است برای مومنین. این آیات شفاست دارو نیست؛ چون دارو را بخوریم یا شفا پیدا می‌کنیم یا نمی‌کنیم؛ اما آیات قرآن شفاست.

چقدر بعضی از افراد از خیرات دور می‌شوند وقتی کتاب را می‌گیرند و با آن کسب شهرت می‌کنند. قرآن را می‌گیرند برای درآمدزایی. آن وقت این نسخه شفابخش برای یک عده‌ای می‌شود مرض.

از خنده غافلانه و تنبلی عامدانه بر حذر باش

بعد رسول خدا به دو عامل که باعث غفلت می‌شود به ما تذکر می‌دهد؛ دو غفلت بزرگ که ما کمتر توجه می‌کنیم «وَ اِعْلَمْ أَنَّ فِيكُمْ خُلُقَيْنِ اَلضَّحِكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ اَلْكَسَلَ مِنْ غَيْرِ سَهْوٍ» بدانید که در شما دو خلق و صفت هست خنده بی‌دلیل و یک وقت کسی صحنه خنده‌دار می‌بیند می‌خندد درباره پیغمبر اکرم بعضی صحنه‌ها را داریم در تاریخ که باعث خنده‌شان شد. دارد که در یکی از جنگ‌ها امیرالمومنین شمشیر که زد آن شخص از کمر به دو نیم شد بعد آن دو پا مدتی را آمد جلو. حضرت خندیدند. من هم در منطقه این صحنه را دیدم که طرف سرش قطع شد و بدنش حرکت کرد. البته من نخندیدم ولی معلوم می‌شود که آن صحنه خنده‌دار بوده است. حالا بیشتر توضیح می‌دهم.

تنبلی بدون فراموشی یعنی تنبلی عمدی. یک وقت هست انسان کاری را انجام نمی‌دهد حواسش نیست که انجام نمی‌دهد. اما اگر می‌توانست انجام بدهد و با توجه انجام نداد پیغمبر اکرم می‌فرماید بدان که این دو خلق که در شما هست «اَلضَّحِكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ اَلْكَسَلَ مِنْ غَيْرِ سَهْوٍ» صفات خوبی نیست.

وقتی پیغمبر اکرم دارد مرضی را معرفی می‌کند یعنی باید به فکر درمان آن باشیم. خنده بیجا یکی از آن موارد است مثلاً صدا به قهقهه بلند شود؛ در مردها نسبت به خانم‌ها قهقهه کمتر است. قهقهه وقار مومن را از بین می‌برد و توجه به اینکه ورای این عالم عالمی است و حضور خدای تعالی را درک نکرده است. اگر کسی بداند در محضر خداست حیا می‌کند که قهقهه بزند. می‌خندد اما قهقهه نمی‌زند. قهقهه زدن نشانه غفلت است. امام صادق علیه السلام فرمودند خنده بی‌مورد از نادانی است. فرمودند چنان نخند که دندان‌هایت آشکار شود با اینکه کردار رسوا کننده‌ای داری. به بعضی‌ها که قهقهه می‌زنند باید گفت که به چه می‌خندی؟ انگار که هیچ گناهی نکردی!

می‌خواهد به ما تذکر بدهد که همه کارهایمان روی قاعده باشد. نمی‌گوید نخند اما می‌گوید بفهم که برای چه می‌خندی. بدان که عالم محضر خداست. کسی که اعمال زشت دارد و نمی‌داند که چه آینده‌ای در پیش دارد چگونه می‌تواند قهقهه بزند؟! این نشانه غفلت است. انبیا و اولیا به آینده خودشان اعتماد نداشتند و تکیه‌شان به فضل خدا بود. می‌گفتند ما اعمال را انجام دادیم خدا با فضلش با ما رفتار کند.

امام صادق علیه السلام فرمود: خنده فراوان دل را می‌میراند. فرمود: خنده فراوان دین را آب می‌کند چنانکه آب نمک را حل می‌کند. پس خنده بی دلیل که عقل آن را نمی‌پسندد ممنوع است. البته که اگر کسی هم نخندید آدم نیست. پیغمبر می‌خندید امیرالمومنین می‌خندید اهل بیت می‌خندیدند. آن خنده‌ای که منشأش غفلت است پسندیده نیست. اساساً مومن اگر بر لبش خنده نباشد مومن نیست. فرمود که دائماً متبسم باشید. مسائل را با هم اشتباه نکنید. تبسم بر لب داشتن فضائلی از فضائل مومن است. اگر هم ناراحتی دارد در قلبش است. مگر مصیبتی خاص باشد مثل محرم یا یکی از نزدیکان از دنیا رفته باشد که دیگر غم به صورت می‌آید. و الا غیر از آن نباید مومن محزون باشد باید بشاش و خنده رو باشد.

مورد بعدی کسالت است از روی عمد؛ که ممکن است انسان عبادتی را فراموش کند انجام ندهد؛ این شخص سستی و تنبلی نکرده است. اهل ایمان با توجه از وظیفه شانه خالی نمی‌کنند. اساساً تنبلی و راحت طلبی آفت بزرگی است؛ مانع رشد و پیشرفت انسان می‌شود. مثلاً وقت نماز مستحبی است توان هم داری انجام بدهی می‌گویی ولش کن. مومن در این امور تنبلی و سستی نمی‌کند. یک وقت هست فراموش می‌کند که یک بحث دیگریست اما وقتی عمداً و متعمداً ترک کند آفت بزرگی است.