بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات درس اخلاق
با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر
جلسه هفتاد و پنجم – 12/09/1404
«يَا أَبَا ذَرٍّ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَقْوَى اَلنَّاسِ فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَكْرَمَ اَلنَّاسِ فَاتَّقِ اَللَّهَ وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَغْنَى اَلنَّاسِ فَكُنْ بِمَا فِي يَدِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِكَ» ای ابوذر! اگر میخواهی قویترین مردم باشی، بر خدای متعال تکیه و توکل کن. این بخش از بیان رسول خدا را با دقت فراوان مطالعه فرمایید؛ چند نکته در اینجا مطرح شده که بسیار درسآموز و شیرین است.
سپس حضرت فرمودند: «اگر میخواهی گرامیترین مردم باشی، از خدا بترس». کسی که از خدا میترسد، نزد مردم محترم است. و «اگر دوست داری غنیترین و بینیازترین مردم باشی و ثروتمندترین انسانها باشی، به آنچه نزد خداست امیدوارتر باش تا آنچه در نزد مردم است». به عبارت دیگر، به چیزی که در دست توست امید نداشته باش و به چیزی که در دست خداست امید داشته باش.
در ادامه مطالب پیشین درباره تقوا، حضرت نصایح خود را ادامه دادند. در جلسه قبل به تقوا و اهمیت آن اشاره شد و اکنون نیز به سه نکته مهم اشاره میکنند: توکل، تقوا و اعتماد بر خدا. هر یک از این مفاهیم خود، بحثهای مفصل و شیرینی دارند. قبلاً نیز به اندازهای که مطلب روشن شود، مباحث را بیان کردهام و برخی موضوعات مانند توکل را مفصلتر بررسی کردهایم؛ به یاد دارم که ده شب متوالی، بهطور مستقل درباره توکل صحبت شد.
بحث توکل، بحثی جدی و مهم است. توکل به این معناست که انسان باید معرفت پیدا کند که همه قدرتهای ظاهری و باطنی در اختیار خداست. هیچ برگی از درخت بدون اراده خدا نمیافتد و هیچ اتفاقی بدون خواست او در عالم واقع نمیشود. همانطور که گفته شده است: «لا حول و لا قوه إلا بالله»؛ هر گونه توان و قدرت از خداست. حتی کسی که دزدی میکند، آن توان را از خدا دریافت کرده، اما آن را در مسیر غیرالهی مصرف میکند. تمامی قوا و توانمندیها در عالم از خداست.
خدای متعال احاطه و قیومیت کامل بر تمام هستی دارد. عالم هستی به خدا تکیه دارد و ملک و مالکیت آن نیز متعلق به اوست. همه چیز در اختیار خداست. اگر کسی دارای مال و ثروت است، باز هم سلطه کامل بر آن ندارد؛ دیگران میتوانند در اختیار او باشند، اما خدا هم مالک است و هم فرمانروا. این همان نکتهای است که توکل و اعتماد به خدا ایجاد میکند و انسان را بینیاز و غنی میسازد.
کسی که به قدرت خدا اعتماد پیدا میکند، وابستگی به دیگران ندارد و دلش به هیچکس نمیبندد. اعتماد واقعی وقتی است که انسان مطمئن باشد همه امور در دست خداست و نه در اختیار پول، قدرت، منصب یا عنوانهای دنیوی. ما گاهی دچار تزلزل میشویم و فکر میکنیم امور به دست دیگران است، در حالی که اراده و همه امور دست خداست.
رسول خدا به ابوذر فرمودند: «إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَقْوَى اَلنَّاسِ فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ»؛ اگر میخواهی قویترین مردم باشی، بر خدای متعال تکیه کن و توکل داشته باش. چنین انسانی، به عناوین، قدرتها و ثروتهای دنیوی دل نمیبندد، زیرا میداند هیچ یک از این امور در اختیار او نیست. امروز یک عنوان دارد، فردا آن عنوان ممکن است از دست برود و دیگری جایگزین شود. عناوین و امور دنیوی، ناپایدار و اعتباری هستند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، حتی بزرگان علمی و دینی نیز، با وجود مقام و اسم و رسم، در نهایت مرگ آنها را به همان وضعیت بازمیگرداند. بنابراین، تنها امید واقعی و بیپایان، امید و اعتماد به خداوند متعال است. همان لحظه که مرگ فرا میرسد، هیچ چیز در اختیار انسان نیست. فرصت نمیکنیم حتی چشمهایمان را ببندیم. وقتی مرگ فرا میرسد، هیچ فرصتی برای بستن چشمها نیست.
اولین عضوی که پس از مرگ فاسد میشود، چشم است. همان کسی که بسیار مورد احترام بود، رنگ چشمش تغییر میکند و حتی کسانی که به او علاقه داشتند، دچار تنفر میشوند. چشمها را میبندند؛ این نشاندهنده آن است که عناوین و مسائل دنیوی هیچگونه اعتباری ندارند. اگر کسی توکلش بر خدا باشد، این امور اصلاً اهمیت ندارند.
گاهی انسان به دلیل اینکه میداند هیچکدام از اینها در اختیارش نیست، تلاش میکند به چیزهایی برسد؛ میگوید: «بگذار این مقام را پیدا کنم، این پول را به دست آورم، این قدرت را کسب کنم و در آن جایگاه قرار بگیرم.» تلاش میکند با فلانی دوست شود یا با فلان کس رابطه برقرار کند. اما وقتی به آن میرسد، فرصت استفاده از آن را ندارد و پس از مدتی میمیرد. این اتفاق بارها و بارها رخ داده است و انسان فرصت بهرهبرداری پیدا نکرده است.
به همین دلیل حضرت فرمودند: کسی که اهل توکل بر خداست، انسانی نیرومند است؛ زیرا میداند همه عالم در احاطه و تحت سلطه خداست و همه امور در اختیار اوست. کسی که به خدا تکیه کرده، میداند که قدرتها و نیروها در دست خدا هستند. همانطور که گفته شده است: «لا حول و لا قوه الا بالله»، یعنی تمام نیروها و قدرتها در اختیار خداست و مسببالاسباب اوست.
بحث توکل، مفصل و مهم است. اعتماد به خدا و توکل بر او، حالت ویژهای به انسان میدهد. انسان توکلکننده، همه امور را به خدا واگذار میکند و او را وکیل خود قرار میدهد. ریشه کلمه «توکل» از «وکالت» است؛ همانطور که برای انجام کاری که خودمان توان یا فرصت انجامش را نداریم، وکیل میگیریم. ممکن است خودمان دانش و توان انجام کاری را داشته باشیم، اما فرصت یا ابزار آن را نداشته باشیم، بنابراین شخص دیگری را وکیل میکنیم تا آن کار را انجام دهد.
آیات قرآن و روایات بسیاری درباره توکل وجود دارد. توکل یعنی سپردن امور به خدا و اعتماد کامل به او. در روایتی آمده است که رسول خدا از جبرئیل درباره توکل سوال کرد و جبرئیل در پاسخ فرمود: «توکل آگاهی به این است که آفریده زیان و نفعی به انسان نمیرساند.» دقت کنید، خداوند چیزی به انسان نمیبخشد و چیزی را باز نمیگیرد؛ این همان معنای توکل است. توکل یعنی ناامیدی از خلق و عدم امید به غیر خدا. وقتی بنده به این معرفت رسید، برای غیر خدا کار نمیکند، به غیر او امید نمیبندد، از غیر او نمیترسد و طمع در غیر او ندارد.
امام باقر علیهالسلام نیز فرمودند: «کسی که بر خداوند توکل کند، مغلوب نمیشود و همیشه پیروز است. هر که به خداوند پناه آورد، شکست نمیخورد.»
به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که توکل به خدا، به معنای دست کشیدن از کار و استفاده نکردن از ابزارها و امکانات نیست. برخی فکر میکنند اگر بگویند «توکلم به خداست»، میتوانند از صبح تا غروب در خانه خروپف کنند و بگویند: «خدا روزی ما را میرساند». اما توکل به این معنا نیست. استفاده نکردن از امکانات و وسایل، توکل نیست؛ توکل اعتماد قلبی و اتکا به خداست.
خداوند میفرماید: «برو در مغازهات را باز کن، آب و جارو کن، بسم الله بگو، بنشین منتظر باش، من مشتری میفرستم.» انسان باید تلاش و اقدام کند، اما اطمینان داشته باشد که روزی و نتیجه آن به دست خداست، نه صرفاً به توانایی و تخصص خودش. وقتی فرد تنها به دانش و تجربه خود اعتماد کند، این اعتماد به نفس مذموم است و مشکلات ایجاد میکند. مثلاً دو مغازه کنار هم ممکن است یکی پر مشتری و دیگری کممشتری باشد، و این تفاوت ناشی از حکمت و تقدیر الهی است.
توکل به معنای دست کشیدن از امور و تلاش نیست. خداوند حکیم تدبیر عالم را چنان قرار داده که انسانها برای رفع نیازهای خود از اسباب و امکانات بهره ببرند. نان را نانوا باید بپزد، گوشت را قصاب باید تهیه کند؛ برای روزی نیازمند همکاری و تلاش افراد و استفاده از ابزارهای مختلف هستیم. بنابراین، برای به دست آوردن رزق باید کار کرد. حتی اگر کسی به دلیل ناتوانی دست یا پا، قادر به کار کردن نباشد، خداوند به او قدرتها و امکانات دیگری داده است تا از آنها بهره ببرد. مثالهای فراوانی از افرادی وجود دارد که با وجود معلولیت، توانستهاند با روشهای خاص به فعالیت و کار خود ادامه دهند.
توکل واقعی یعنی انسان کار و تلاش خود را انجام میدهد و اعتقاد دارد که روزی را خداوند میرساند. تلاش میکنم، اما روزی را خدا میرساند؛ نه اینکه صرفاً به توانایی خود اعتماد داشته باشم.
قصه مشهور بیمار شدن حضرت موسی علیهالسلام نمونهای از این مسئله است. حضرت موسی بیمار شد و آثار بهبودی ظاهر نشد. چند روزی طول کشید تا از جانب خدا وحی شد که شفا نخواهد یافت مگر با وسیلهای که بنی اسرائیل گفته بودند. حضرت موسی ابتدا به خداوند سوگند خورد که بدون اراده خدا شفا نخواهد یافت و از توصیه بنی اسرائیل استفاده نخواهد کرد. پس از مدتی خداوند دوباره وحی فرستاد و فرمود: «ای موسی! تو با توکل بر من، میخواستی حکمت من را نادیده بگیری. من شفا را در آن گیاه قرار دادهام. اگر توکلت بر من باشد، با استفاده از آن گیاه و سپردن امور به من، شفا پیدا میکنی.» حضرت موسی دارو را استفاده کرد و شفا یافت.
مطلب دوم، مربوط به تقوا بود. رسول خدا فرمودند: «وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَكْرَمَ اَلنَّاسِ فَاتَّقِ اَللَّهَ»، یعنی: «ای ابوذر! اگر میخواهی گرامیترین مردم باشی، از خدا بترس.» درباره تقوا، در نوبت قبل گفتگو مفصل داشتیم، البته بحثهای مفصل دیگری هم درباره تقوا وجود دارد. ما در هر جلسه تنها بخشی از آن را بیان کردهایم. در فراز بعدی، رسول خدا دوباره به مسئله تقوا اشاره میکنند و عبارتش چنین است:
حضرت میفرمایند: « يَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ أَخَذُوا بِهَذِهِ اَلْآيَةِ لَكَفَتْهُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اَللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً `وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»
ای ابوذر! اگر همه مردم به این آیه عمل کنند، خداوند همه آنها را کفایت میکند. هر که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشی برای او فراهم میآورد و از جایی که گمان نمیکند، او را روزی میدهد. هر کس به خدا توکل کند، خداوند برای او کافی است و خواستههایش را برآورده میسازد. همچنین خداوند برای هر چیزی قدر و اندازهای قرار داده است.
در این آیه شریفه، هم به توکل و هم به تقوا اشاره شده است که نشاندهنده ارتباط و پیوستگی این دو با یکدیگر است. کسی که تقوا دارد، به توکل میرسد؛ فرد متوکل، پیش از آن متقی است و اعتماد خود را بر خدا میگذارد و همه چیز را از خدا میبیند.
اهل تقوا، اهل تملق نیستند. انسانی که متقی و متوکل است، خود را ذلیل نمیکند و عزت نفس دارد. او خداوند را در اداره امور ناتوان نمیبیند. در مقابل، کسانی که اهل تملق و چاپلوسی هستند، در حقیقت خدای تعالی را ناتوان میدانند و خود را بیچاره میکنند. البته تعریف و تمجید باید به اندازه و در جای خود انجام شود، اما تملق و چاپلوسی برای رسیدن به طمع و منفعت، نشانه ضعف ایمان و اعتماد به خداست.
خلاصه اینکه سه نکته مهم مورد تأکید رسول خدا هستند: توکل، تقوا و اعتماد به خدا. رعایت این سه اصل، مسیر زندگی مؤمن را روشن میکند و انسان را از وابستگی به دیگران و ذلت در مقابل مخلوقات بازمیدارد. خداوند توفیق دهد که هر سه ویژگی را در حد اعلی داشته باشیم و بتوانیم بر طبق گفتههای رسول خدا، زندگی خود را تنظیم و عمل کنیم.